گرداننده : رضا قاسمی نشريه ادبی

صفحه‌ی نخست

مقاله

داستان

شعر

گفت و گو

نمايشنامه

طنز

مواد خام ادبی

درباره‌ی دوات

تماس

دعوت به مراسم
 کتابخوانی

 

 

ايراد به يک ترجمه، پاسخ مترجم و توضيحات دوات

اشاره :
چندی پيش مقاله ی در دوات منتشر شد با نام « می خواهم بی مایه باشم ـ الفریده یلينک،  فارسی: علی لاله جینی» . خانم مينو جزايری ايراداتی به اين متن وارد کردند. نامه ی ايشان برای مترجم فرستاده شد تا به محض دريافت پاسخ هر دو مطلب يکجا منتشر شود.  اينهم (به ترتيب) نوشته ی خانم جزايری، پاسخ آقای لاله جينی و توضيحات دوات.

 

رفتارکج و کوج فرهنگی با خانم الفریده یلینک

نشریه ادبی دوات- آقای رضا قاسمی

در گفت وگو با روزنامه شرق از وسوسه ی ترجمه ی نمايشنامه های توماس برنهارد اتريشی و وسواس ترجمه در حد نوشتن يک رمان گفته ايد. چندی پیش هم به درستی از" رفتارکج و کوج فرهنگی درفضای مجازی "  نوشته بودید که  در راست و ریس شدن آن نقش داشت. می دانم گرداندن یک نفره یک نشریه ادبی آسان نیست اما وقتی نویسنده اش برنده ی جایزه نوبل، همکار وهموطن توماس برنهارد اتريشی باشد ، کمی دقت چیز بدی نیست. باهم به چند وچون مقاله ی زیر نگاه کنیم .

" می خواهم بی مایه باشم!- ترجمه علی لاله جینی"  روی پیشخوان دوات

1-     این مقاله ای است که خانم الفریده یلینک 21 سال پیش در باره ی تاتر نوشته و در سالنامه ی تاتر، سال 1983 ، به زبان آلمانی منتشر شده است.

 آقای Jorn Bramann آن را به انگلیسی ترجمه و در سایت خانم الفریده یلینک چاپ کرده است. در بالا و پایین صفحه به سایت الفریده یلینک، لینک داده و در پایان ترجمه، علامت کپی رایت، نام نویسنده و سال چاپ را آورده است .

آقای لاله جینی در پایان ترجمه اش می نویسد، برگرفته از:  

in: Theater Heute Jahrbuch 1983, S. 102.

نگاهی ساده به متن انگلیسی مقاله، نشان می دهد که آقای لاله جینی ازهمین متن برای ترجمه استفاده کرده است زیرا تمام نشانه های دستوری، درست یا غلط ،ازمتن انگلیسی مقاله کپی شده است. چنین رفتاری درفضای مجازی هم مجاز نیست. حتی اگر "کپی رایت" را حق کپی کردن، ترجمه کنیم. حالا باهم به چند نمونه ی ترجمه نگاه می کنیم

وسوسه ی ترجمه

A fashion show, because on that occasion one could also send out the clothes by themselves. Get rid of human beings who could fabricate a systematic relationship to some invented character! Like clothes, you hear me?.

 نمایش مد، صحنه ای که آدمی می تواند خودش و لباسش را به نمایش بگذارد. خود را از شر آدم هایی که با منشی من درآوردی و جعلی سر و کار دارند رها کنید! مثل لباس ها، می شنوید؟ (ترجمه  آقای لاله جینی).

 نمایش مد، موقعیتی که فرد می تواند خود لباس ها را به نمایش بگذارد. ازدست آدم ها که می توانند برای شخصیتی ساختگی، رابطه ای اصولی جعل کنند، خلاص شوید! مثل لباس ها، می شنوید؟

I don't want to bring to life strange people in front of an audience. I don't know, but somehow I prefer not to have anything on stage that smacks of this sacred bringing to life of something divine.

من نمی خواهم به آدم های غریبه در مقابل تماشاگر زندگی دوباره ببخشم. نمی دانم، ولی تا اندازه ای ترجیح می دهم کاری به کار صحنه ای نداشته باشم که حکایت از امر قدسی زندگی دوباره بخشیدنی دارد که در قلمرو خداست. (ترجمه... )

نمی خواهم در مقابل تماشاگر،آدم های عجیب وغریب خلق کنم. نمی دانم، ولی ترجیح می دهم به تاتری که سلیقه ی این قدیس، موجودی آسمانی خلق می کند، کاری نداشته باشم. 

The machinery, in other words, is hidden; the actor is surrounded by contraptions, is well-lit, and he walks about. Senselessly he imitates human beings.

به دیگر سخن، ابزار آلات پیچیده ی پنهان که بازیگر در محاصره ی آن هاست، خوب نور می گیرد و این ور و آن ور می رود؛ و به طور ابلهانه ای ادای آدم ها را در می آورد. (ترجمه  ... )

به عبارت دیگر،وسایل وتشکیلات کارپنهان است. بازیگر در محاصره ی آن هاست، خوب نورپردازی می شود و این ور و آن ور می رود و ابلهانه ادای آدم ها را در می آورد.

Actors tend to be false, while their audiences are genuine. For we, the audiences, are necessary, while actors are not.

بازیگران گرایش دارند دروغین باشند، در صورتی که تماشاگرانشان حقیقی اند. برای این که ما، تماشاگران، ضروری هستیم در حالی که بازیگران نیستند. (ترجمه  ... )

بازیگران گرایش دارند بدلی باشند در صورتی که تماشاگرانشان واقعی اند. برای ما، تماشاگران ضروری هستند در حالی که بازیگران ضروری نیستند.

A fashion show perhaps--during which women speak sentences in their clothes. I want to be shallow!

می خواهم بی مایه باشم!  شاید یک نمایش مد—که در آن زنان با جمله های لباسشان صحبت می کنند.

شاید یک نمایش مد - که در آن زنان با لباس هایشان جمله ها را بیان می کنند- می خواهم توخالی باشم!

جناب آقای قاسمی، در گفت وگوی دیگری با روزنامه شرق ، گفته بودید "دوات" برای شما خیلی جدی نیست. اما خیلی ها پیشخوان دوات را جدی می گیرند.هرسلیقه ی ادبی هم که داشته باشیم، دوات از محدود نشریات ادبی است که کم تر افت وخیز داشته، کمی ازآن وسواس را خرج پیشخوان دوات کنید، که می کنید واین دررنگین کمان ترجمه های کافکا دیده می شود.  

با احترام-  مینو جزایری،

 گوتنبرگ، زمستان2004

منابع:

سایت خانم الفریده یلینک :

http://ourworld.compuserve.com/homepages/elfriede/

متن مقاله به انگلیسی و آلمانی :

zum Theater

لینک آقای Jorn Bramann :

Translation: Jorn Bramann

in: Theater Heute Jahrbuch 1983, S. 102.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

I want to be shallow © 1997 Elfriede Jelinek

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Zum Beginn der Homepage

 

پاسخ علی لاله جينی (مترجم)

آقای قاسمی عزیز!

مطلبی را که فرستاده بودید خواندم.

من قضیه ی کپی رایت را نفهمیدم. و این که مطلب از کجا آورده شده، چون ظاهرا نوشته شده که از کجاست!

گناهش این است که ظاهرا برای اولین بار در تاریخ ترجمه به زبان پارسی یک مطلب کفِ دستی از زبان دوم ترجمه شده است!

و اما ایرادهایی که گرفته اند برای من که گاهی ترجمه می کنم بسیار آموزنده بود.

با مهر
علی لاله جینی

توضيحات دوات

آقای لاله جينی در نامه ای خصوصی به گرداننده ی دوات ايرادها را يکی يکی بررسی کرده و پاسخ داده اند. انتشار يک نامه خصوصی کار درستی نيست. با اينحال تصميم گرفتم با مسئوليت خودم اين قسمت از نامه را منتشر کنم. اينطوری خوانندگان در جايگاه بهتری قرار می گيرند برای داوری کردن. اما پيش از نقل توضيحات آقای لاله جينی می خواهم به يکی دو نکته اشاره کنم:

1 ـ به گمانم منصفانه نيست که مسئله ی کپی رايت مقايسه شود با آن چيزی که من تحت عنوان «رفتار کج و کوج فرهنگی» به آن اشاره کرده ام. در آنجا اشاره  به کسانی است که بی هيچ زحمتی مطلب يک نشريه را عيناَ کپی می کنند و می چسبانند توی نشريه خودشان و، اجازه که نمی گيرند هيچ، اگر اعتراض کنی بدهکارت هم می کنند! در حاليکه « کپی رايت» يک معضل ملی است نه مسئله ی شخصی آقای لاله جينی يا دوات يا هر نشريه ديگر.

2 ـ همانطور که می بينيد در پائين صفحات دوات نوشته شده است: ويراستاری مطالب توسط دوات جنبه ی مشورت دارد و در نهايت مسؤليت نوشته ها با نويسندگان آنهاست. با اينهمه، بسيار پيش آمده است که يک متن تا برود روی پيشخوان دوات چندين بار ميان من نويسنده اش رد و بدل شده است برای ويرايش. اين به معنای آن نيست که هرچه منتشر می شود بی عيب است. اما به گمان من ميان توقعات و امکانات بايد تناسبی باشد. اداره کردن نشريه ای مثل دوات که بطور روزانه منتشر می شود( مگر در روزهائی که بنده مفقودم) کار يک هيئت تحريريه است، با اين حال دوات يک نفره اداره می شود. مقابله کردن همه ی ترجمه ها با متن اصلی البته کار شايسته ايست اما کار يک نفر نيست؛ کار هر هيئت تحريريه ای هم نيست؛ کادری می خواهد متشکل از ويراستارانی که به همه ی زبانهای زنده ی دنيا آشنا باشند. خوب يا بد، پيامد تبعيد و مهاجرت از يک سو و مرزشکنی انترنت از سوی ديگر اين شده است که حالا به همه ی زبان ها ترجمه می رسد برای نشريات. من اگر خيلی همت کنم فقط می توانم به ترجمه های فرانسه نظارت کنم و تا حدی هم به ترجمه های انگليسی. پس چه کسی بايد نظارت کند بر ترجمه هائی که مثلاَ از زبان سوئدی است يا آلمانی؟ اينهم معضلی ست ملی و مربوط به جامعه ای که بيش از آنکه خود توليد کند از توليد ديگران تغذيه می کند. با اين حال، اين معضلی نيست که حل نشود. روزی که خواننده ی ايرانی حاضر شد برای خواندن دوات يا هر نشريه ی ادبی ديگری پول خرج کند آنروز امکان استخدام چنان ويراستارانی هم فراهم می شود.

3 ـ قاعدتاَ پرونده ی ويژه ی «کافکا در زبان فارسی»َ بايد عملاَ نشان بدهد که، در بهترين حالت، ترجمه ی هر متن فقط ترجمه ی يکی از قرائت های ممکن از آن متن است. پس ترجمه را بايد با نگاه انتقادی خواند.

4 ـ شوپنهاور می گفت «هيچ چيز آسان تر از پيدا کردن عيب در يک کار نيست. آنچه دشوار است پيدا کردن نقاط قوت هر کار است».  يادم می آيد که حدود يکسال پيش دوستی به بدترين لحن تاخته بود به ترجمه ی «آهستگی» کوندرا در دوات، اما خودش در ترجمه ی دو مورد از جهار پنج موردی که به عنوان شاهد آورده بود دچار اشتباه شده بود و متن فرانسه را بد فهميده بود! اينها يعنی که امکان اشتباه هست؛ هميشه هست؛ از هر دو سو هم هست. پس، بهتر که محتاط باشيم و رگ های گردن قوی نکنيم. بگوئيم اما آهسته، مباد که طرف يکسره از خیر کار بگذرد.

من روضه ام تمام شد. بپردازيم به توضيحات آقای لاله جينی: 

.... 

A fashion show, because on that occasion one could also send out the clothes by themselves.

نمایش مد، صحنه ای که آدمی می تواند خودش و لباسش را به نمایش بگذارد. لاله جینی

نمایش مد، موقعیتی که فرد می تواند خود لباس ها را به نمایش بگذارد. خانم جزایری

وقتی ازalso استفاده شده است هم به فرد برمی گردد و هم به لباس ها.

Get rid of human beings who could fabricate a systematic relationship to some invented character!

خود را از شر آدم هایی که با منشی من درآوردی و جعلی سر و کار دارند رها کنید! لاله جینی

از دست آدم ها که می توانند برای شخصیتی ساختگی، رابطه ای اصولی جعل کنند، خلاص شوید! خانم جزایزی

سیستماتیک را الفریده در این جا به طنز به کار گرفته به معنی حساب شده، برنامه ریزی شده و من در آوردی! یک بار خودت ترجمه ی ایشان بخوان! یعنی چی در فارسی بگوییم رابطه ی اصولی جعل کنند حتی اگر ترجمه کلمه به کلمه درست باشد!! 

I don’t want to bring to life strange people in front of an audience.

من نمی خواهم به آدم های غریبه در مقابل تماشاگر زندگی دوباره ببخشم. لاله جینی

نمی خواهم در مقابل تماشاگر، آدم های عجیب و غریب خلق کنم. خانم جزایری

To bring to life یعنی جان بخشیدن، به هوش آوردن و زندگی دوباره بخشیدن، نه خلق کردن!! اگر پس و پیش این جمله را بخوانی در می یابی که الفریده خسته شده از نقش ها و ادای آدم ها را در آوردن و به همین خاطر از امر مقدس حیات دوباره- مثل دم مسیحایی- صحبت می کند. الفریده می خواهد بگوید که من نمی خواهم وارد جهانی شوم که متغلق به قدس است. نه این که انکارش کند. این عزیز من فرق خلقto create  و to bring to life  که در حیطه ی مذهب است را نفهمیده. خلق کردن از نیست به هست است ولی در اینجا اشاره به بازیگری می شود که کارش تمام است و او نمی خواهد دوباره به او حیات ببخشد.

I don’t know, but somehow I prefer not to have anything on stage that smacks of this sacred bringing to life of something divine.

نمی دانم، ولی تا اندازه ای ترجیح می دهم کاری به کار صحنه ای نداشته باشم که حکایت از امر قدسی زندگی دوباره بخشیدنی دارد که در قلمرو خداست. لاله جینی 

نمی دانم، ولی ترجیح می دهم به تاتری که سلیقه ی این قدیس، موجودی آسمانی خلق می کند، کاری داشته باشم. خانم جزایری 

Smack  به صورت اسم به معنی طعم، مزه، رنگ و بو است. منتها فعلto smack of  به معنی حکایت از چیزی داشتن است. کلمه ی sacred در این جا صفتی است برای امر زندگی دوباره بخشیدن. شاید مراد یلینک از تاکید بر دوباره زندگی بخشیدن و قدیس در رابطه با مسیح و لازاروس (العاذر) است.

The machinery, in other words, is hidden; the actor is surrounded by contraption, is well-lit, and he walks about. Senselessly he imitates human beings.

به دیگر سخن، ابزار آلات پیچیده ی پنهان که بازیگر در محاصره ی آن هاست، خوب نور می گیرد و این ور و آن ور می رود؛ و به طور ابلهانه ای ادای آدم ها را در می آورد. لاله جینی 

به عبارت دیگر، وسایل و تشکیلات کار پنهان است. بازیگر در محاصره ی آن هاست، خوب  نورپردازی می شود و این ور و آن ور می رود و ابلهانه ادای آدم ها را در می آورد. جزایری

من فکر کردم برای تاتر ابزار آلات بهتر است تا تشکیلات که آدم را یادت حزب کمونیست می اندازد!!

Actors tend to be false, while their audiences are genuine. For we, the audiences, are necessary, while actors are not.

بازیگران گرایش دارند دروغین باشند، در صورتی که تماشاگرانشان حقیقی اند. برای این که ما، تماشاگران، ضروری هستیم در حالی که بازیگران نیستند. لاله جینی 

بازیگران گرایش دارند بدلی باشند در صورتی که تماشاگرانشان واقعی اند. برای ما، تماشاگران ضروری هستند در حالی که بازیگران ضروری نیستند. خانم جزایری

 Forدر این جا قید است. به معنی برای این که و نه برای. اگر قرار بود برای ما درست باشد باید ازFor usاستفاده می کرد. حالا دروغین بدلی شده است و حقیقی واقعی شده است باید به سلیقه توجه داشت. این ما در اینجا کیست؟

در هیچ زبان  انگلوساکسون ضمیر فاعلی را به جای ضمیر مفعولی به کار نمی گیرند که این جا بگیرند.

Pour moi, pour jeیاfor us , for we!!! 

می خواهم بی مایه باشم! شاید یک نمایش مد__که در آن زنان با جمله های لباسشان صحبت می کنند. لاله جینی

شاید یک نمایش مد- که در آن زنان با لباس هایشان جمله ها را بیان می کنند- می خواهم توخالی باشم! خانم جزایری

ترجمه ی ایشان دقیق تر است. به این مثال هم توجه کنید:  She speaks sentences in English//She speaks sentences in her shirt!

با مهر

لاله جینی

   

بازچاپ مطالب دوات ممنوع است؛ به مطالب دوات فقط می‌توانید لینک بدهید.

برگشت