گرداننده : رضا قاسمی نشريه ادبی

صفحه‌ی نخست

مقاله

داستان

شعر

گفت و گو

نمايشنامه

طنز

مواد خام ادبی

درباره‌ی دوات

تماس

کتابخانه دوات

دعوت به مراسم
 کتابخوانی

 


لنگستن هیوز
مقاله اى نوشته شده در سال ۱۹۴۹

Bop

 برگردان: على حسینى

رد که مى شدم، در طبقه دوم ساختمان، در خانه Simple، كسى صداى موزیک را تا ته باز كرده بود با صفحه اى قدیمی از Dizzy Gillespie كه دیوانه وار مى چرخید و روز یکشنبه را از صداى موسیقی Bop پر كرده بود.

سیمپل گفت: "بیا اینجا بنشین رو پله ها پیش من به موسیقی گوش بده."

گفتم: "شنیده ام كه صاحب خانه ات دوست ندارد كه اجاره نشین ها رو پله ها بنشینن."

گفت: " ولش كن، Ool-ya-koo" و خواند. "!Hey Ba-Ba-Re-Bop! Be-Bop! Mop"

گفتم: " تمام این آوازهاى بى سر و ته، Cab Calloway روزهاى قدیمی جاز را به یاد من مىآورد. حدود سال هاى 1930 كه !Hi-de-hie-de-ho! Hee-de-hee-de-hee را سر داده بود."

"اصلا،" سیمپل گفت، "ابدا."

اصرار كردم كه: "Re-Bop، به گوش من دقیقا مثل جاز است."

سیمپل گفت: "Daddy-o، اشتبا مى كنى. به علاوه، این Re-Bop نیست. Be-Bop است."

پرسیدم: " فرق بین Re و Be چى است؟"

گفت: " زیاد. Re-Bop تقلیدیه که بیشتر بچه های سفید پوست مىكنن. Be-Bop اصله كه بچه های سیاه مىزنن."

گفتم: "تو، نژاد را داخل همه چیز مى كنى. حتى موسیقی."

گفت: " توی همه چیز هست."

" به هر صورت دیگر زمان Be-Bop گذشته، رفته و تمام شده."

سیمپل گفت: "شاید رفته باشه، اما موج اش مونده. موسیقی Be-Bop مطمئا مال سیاهاست—به همين خاطر هم تقلید كردنش برا سفیدها خیلی سخته. اما چندتایی از آنها هستن كه خوب باش جور شدن. تعجبى هم نیس، چونكه تا آنجا كه تونستن، نشستن و گوش دادن به Dizzy، Thelonius، Tad Dameron، Charly Parker و به Mary Lou، تمام شب، هر وقت كه شانسى بهشون دست داده، و صفحه هاشون را یک جین و دو جین خریدن كه كارشون را كپى بزنن. آنهاشون كه آواز خوانن، سعى كردن كه واژه هاى Be-Bop نو هم بسازن، اما این سفیدها، نمىدونن كه دارن در باره چى مىخوانن، حتى همین حالا هم نمی دونن."

گفتم: " براى من تمام شان واژه هاى بى سر و ته هستند."

سیمپل فریاد كشید: " بى سر و ته، اصلا! Bop بىاندازه معنى داره."

" چه معنى يی؟"

سیمپل كه از نادنى من متعجب شده بود، گفت: "لابد نمى دانى كه Bop از كجا سرچشمه می گيره."

گفتم: " نمى دانم. از كجا؟"

گفت: "از پلیس."

" یعنى چه از پلیس؟"

سیمپل گفت: "از پلیس كه مىزنه تو سر سیاهی. هر وقت كه پلیس با باطوم مىكوبه تو سر سیاهی، باطوم میگه،. . . . . . Bop !Bop! Bop! . . . Be-Bop! . . . Mop و سیاه مى ناله، Ooool-ya-koo! Ou-o-o و پلیس ادامه مىده،Mop! Mop! . . . Be-Bop!. . Mop . از آنجا است که Be-Bop آمده، از رو سر سیاه كوبیدن تا توى ساز سكسفون و روی كلیدهاى پیانو. تو اینو بی معنی مىدونی؟"

گفتم: "اگر حقیقت دارد، من نمىدانم."

گفت: "همینه كه خیلی از سفیدها Be-Bop را عمیقا درك نمىكنن. سفیدها، روى سرشون كوفته نمىشه، برا سفید بودن. اما من — پلیس مىتونه هر وقت و بى وقتى مچم را بگیره و بكوبه تو سرم— برا اینکه سیاهم. یک جاهایی توی این كشور امریکایی، تا پلیسی مرا مىبینه، مىگه، تو این محله چه كار مىكنى؟ مىگم، از كار برمىگردم جناب. مىگه، كجا كار مىكنى؟ بعد باید از نسل و تبارم بگم، برا اینكه سیاهم و توى یک محله سفید پیدام شده. و اگر جوابم براشون قانع كننده نباشه، !Bop! Mop! . . . Be-Bop! . . . Mop اگر هم دست روم بلند نكنن، اما باز روحم را آزرده اند. مرد سیاه باید روزهاى سیاه ببینه. Bop از همین روزهاى سیاه در مىآد. به همین خاطره كه Bop اصل دیوانه است، وحشى است، آتشى و شوریده است— و درك نمىشه، مگر اینكه روزهاى سیاه دیده باشى. آنهایی كه رنج زیاد نكشیدن نمىتونن Bop بزنن. فكر مىكنن Bop بى معنیه— مثل تو. فكر مىكنن فقط دیوانه دیوانگیه. نمىدونن كه Bop دیوانه گرى دیوانگریه، دیوانگرى حزن، دیوانه گرى شوریده وحشیه— از كوبیدن به سر كسى! اینه Bop. آن نوجوانان سیاهى كه راش انداختن، مىدونن كه Bop چى هست."

گفتم: " توضیح تو افسرده¬ام مىكند."

گفت: " نفهمى تو هم مرا افسرده مى كنه."
 

   

بازچاپ مطالب دوات ممنوع است؛ به مطالب دوات فقط می‌توانید لینک بدهید.

برگشت